زندگی مثبت--۲

 

 

 

در پست قبلی  در مورد پذیرش صحبت شد . اینکه ما بپذیریم که خودمان مسئول سرنوشتی که بر ما می گذرد هستیم. اینکه بپذیریم که خیلی اوقات در گذشته ، ما مسئول اتفاقاتی که برای ما رقم خورده نبوده ایم.

در یک کلام بپذیریم سختی تلاش برای بهتر شدن را.

بعد از نخستین گام احتمالا تصمیم گرفته اید که تغییر کردن را آغاز کنید.تغییر کردن در نوع بینش . ولی برای خیلی از ماها (مثلا خود من) با اینکه میدانیم باید تغییری صورت بگیرد ، و حتی دلمان هم میخواهد  ولی یه ترسی در عمق وجودمان هست که باعث میشه که ما اقدامی نکنیم. به نظر شما این ترس چه چیز میتونه باشه؟

شاید ترس از شکست، یا ترس از عدم موفقیت ،ترس از اینکه همین چیزهایی را هم که داریم از دست بدیم. ترس از اینکه در دید دیگران چه طور جلوه کنیم . ترس از اینکه اگر نشد چه؟

شاید همیشه دلتان خواسته که شغل خودتون رو عوض کنید و برای اینکار مجبور بوده اید که یک سری اطلاعات و مهارت های جدید رو داشته باشید . ولی به خاطر همین ترس از خیر این کار منصرف شده اید. مثال از این دست زیاد میشد پیدا کرد که تعمدا نمی خوام واردش بشم.

ترس فی نفسه چیز بدی نیست . ولی از اونجایی که همیشه تمام سیستم کائنات رو به تعادل پیش میره ،ترس هم اگر از حد خودش بیشتر شد کار رو خراب میکنه . اگر هم کمتر باشه باز هم کار رو خراب میکنه .مثل معروفی داریم که میگه:اونقدر عقب نرو که از اونور پشت بام هم بی افتی.

کیفیت سوال هایی که ما ناخودآگاه از ناخودآگاهمون میکنیم مهم ترین عامل متوقف کردن ماست. اکثر اوقات سوالات ما نادرست اند . مثلا اگر این اتفاق نشد چی میشه؟ اگر درست عمل نکرده باشم چه؟ برای بهبود سوالات ناخودآگاه از ناخودآگاه ، باید ابتدا سوالات رو آگاهانه  تغییر بدیم. در این صورت ناخودآگاه ما پر از سوالات آگاهانه خواهد شد که خود ،بعدها سوالات ناخودآگاه ما از ناخودآگاه ما خواهد بود.

مثلا از خود بپرسید :اگر موفق شوم چه؟

جایی نوشته بود ترس تنها احساس کاذبی است که رنگ واقعیت به خود میگیرد (البته به نظر من همان ترسی که از جاده و مسیر اعتدال خودش خارج شده باشد).

باید باور کرد :از هرچه بترسید به سرتان می آید.

یک تمرین در مجله ای به نام شادکامی و موفقیت شماره 42 دیدم به نام از چه میترسم؟

چند سوال عنوان شده بود که با پاسخ دادن به اونها شما میفهمید که واقعا ترسیدن از ترس ها بی فایده است.         

سوالها از این دست بودند:

_از انجام دادن چه کارهایی میترسم؟    

_در صورت انجام آن عمل ، بدترین اتفاقی که ممکن است بی افتد چیست؟

_احتمال رخ دادن آن چه قدر است؟

_با انجام ندادن کارهایی که از آن می ترسم چه چیزهایی را از دست میدهم؟

_با انجام دادن آنها چه بدست می آورم؟

 

با عزم و اراده با سستی و بد بختی بجنگید   (امام علی (ع))

نظرات 3 + ارسال نظر
احسان پنج‌شنبه 22 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 11:58 ق.ظ http://ehsan-p.blogsky.com

سلام بابا مطالب شما که قشنگ تر از مطالب ماست شما هم موفق باشی و پیروز .
ضمنا سال نوت هم مبارک باشه.
من لینکت کردم شما هم لینک کن.

رضا جمعه 23 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 06:43 ب.ظ http://hoof.blogsky.com

سلام
ممونم که خبر کردی منو....
نوشته جالبی بود. به نظر من هر آدمی خودش مسئول سرنوشت خودشه و خودشه که آینده خودش رو می سازه...
بارها و بارها تو زندگی برام اتفاقاتی افتاده که تقدیر رو سرزنش کردم ولی وقتی خوب فکر کردم دیدم خودم مهمترین عامل شکستم بود چون نتونستم درست به وظیفم عمل کنم.
موفق باشی

ساقی شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 05:44 ب.ظ http://kolbekoochik.blogfa.com

آقا هادی ممنونم که میاین و وقت می ذارین و نوشته های منو می خونین و نظر میدین هیچوقت فکر نکنین که مزاحم هستین . آقا هادی منم با شما موافقم در این مورد یعنی درس بلندپروازی نه تنها بد نیس بلکه خیلی هم خوبه شما تا هر جا که بخواین می تونین بلندپروازانه به این قضیه نگاه کنین .
من این فکر شما رو تحسین می کنم . این همون خواستنیه که میشه توانستن . من مطمئنم که شما می تونین . برای ادامه تحصیل بهتره که آدم از ایران بره . هر جا که باشه موفق باشین
ولی یه سوال شما مگه یه بار نگفتین که دلتون می خواد مستقل باشین و از پدرتون کمک نگیرین حتی یادمه که گفتین من نمی خوام ماشین بابام سوار شم پس چرا امروز اینطوری گفتین ؟ البته من حرفتون رو خیلی خیلی قبول دارم ها همون که در مورد بانک مسکن گفته بودین من اعتقادم همینه و از بین بچه ها تنها شما بودین که به این موضوع که یک واقعیت تلخ هم هست اشاره کردین بقیه نه . ولی دیگه ما نمی تونیم کاری کنیم و باید ادامه بدیم برامون دعا کنید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد