مردی که مداد درست می کرد مدادی را بر داشت تا در جعبه بگذارد ، اما قبل از آن به مداد گفت :5نکته هست که می خواهم بدانی .قبل از آنکه تو را به جهان بیرون بفرستم ،می خواهم این نکته ها را فهمیده و هر گز فراموش نکنی ،در این صورت می توانی بهترین مداد دنیا شوی.
1-کارهای زیادی از دست تو بر می آید.اما فقط باید در دست یک نفر قرار بگیری تا بتوانی آن ها را انجام دهی .
2-گاهی تجربه درناک تراشیده شدن را خواهی داشت .اما برای آنکه مداد بهتری باشی باید این درد را تحمل کنی .
3-بسیاری از اشتباهات را می توانی درست کنی .
4-مهمترین قسمت وجود تو در داخل تو ست.
5-روی هر سطحی که قرار بگیری ،باید اثری از خود بر آن بر جای بگذاری .
مداد فهمید و قول داد که فراموش نکند و با هدف به درون جعبه رفت تا وارد جهان هستی شود.
مهندس عطا الله راست گو
((اگر دوستان لطف کنن و در مورد این مطلب نظری بدن ممنون میشم . در اون صورت میتونیم روی تک تک نظرات بحث کنیم و به آموخته های خودمون اضافه کنیم))
| |||||||||||||
| |||||||||||||
|
| |||||||||||||
| |||||||||||||
|
روزی روزگاری پسرک فقیری زندگی می کرد که برای گذران زندگی و تا مین مخارج تحصیلش،دست فروشی می کرد.از این خانه به آن خانه میرفت تا شاید بتواند پولی بدست آورد .روزی متوجه شد که تنها یک سکه 10 سنتی برایش باقی مانده است و این در حالی بود که به شدت احساس گرسنگی میکرد .تصمیم گرفت از خانه ای مقداری غذا تقاضا کند.به طور اتفاقی درب خانه ای را زد .دختر جوان و زیبایی درب را گشود .پسرک با دیدن چهره زیبای دختر ،دستپاچه شد و به جای غذا فقط مقداری آب خواست.دختر که متوجه گرسنگی شدید پسرک شده بود .به جای آب برایش یک لیوان بزرگ شیر آورد .پسر با آرامش و آهستگی شیر را سرکشید و گفت چه قدر باید بپردازم؟دختر پاسخ داد چیزی نباید بپردازی .مادر به ما آموخته که نیکی ما نیاز به ما به ازایی ندارد .پسرک گفت پس من از صمیم قلب از شما سپاس گذاری میکنم .سالها بعد دختر جوان به شدت بیمار شد . پزشکان محلی از معالجه او اظهار ناتوانی کردند و وی را برای ادامه معالجات به شهر فرستادند .تا در بیمارستانی مجهز متخصصان نسبت به او اقدام کنند و وی را معالجه کنند.
دکتر هوارد کلی جهت بررسی بیمار و ارایه مشاوره فراخوانده شد.هنگامی که متوجه شد بیمارش از چه شهری به اینجا آمده برق عجیبی در چشمانش ظاهر شد . بلافاصله بلند شد و به طرف اتاق بیمار حرکت کرد .لباس پزشکی اش را بر تن کرد .و برای دیدن بیمارش وارد اتاق شد .در اولین نگاه او را شناخت.سپس به اتاق مشاوره باز گشت تا هرچه زود تر نسبت به نجات جان بیمارش اقدام کند .از آن روز به بعد زن را مورد توجه های خاص خود قرار داد و سرانجام پس از یک تلاش طولانی علیه بیماری چیروزی ازآن دکتر کلی گردید.آخرین روز بستری شدن زن در بیمارستان بود که به درخواست دکتر هزینه درمان زن جهت تایید نزد او برده شد.گوشه صورت حساب چیزی نوشت آن را درون پاکتی گذاشت و برای زن ارسال نمود زن از باز کردن پاکت و دیدن هزینه صورت حساب واهمه داشت.اطمینان داشت که باید تمام عمرش را بدهکار باشد .سرانجام تصمیم گرفت و پاکت را باز کرد .چیزی توجهش را جلب کرد چند کلمه ای روی قبض نوشته بود .آهسته آن را خواند.
بهای این صورت حساب در گذشته با یک لیوان شیر پرداخت شده است.
منبع:اینترنت
فاطمه خیاط سلیقه
خاطره های سنگی
دو دوست با پای پیاده از جاده ای در بیابان عبور می کردند.
بین راه ،سر موضوعی اختلاف پیدا کرده و به مشاجره پرداختند.یکی از آنان از سر خشم بر چهره دیگری سیلی زد .دوستی که سیلی خورده بود ،سخت آزرده شد ولی بدون آنکه چیزی بگوید روی شن های بیابان نوشت :امروز بهترین دوست من بر چهره ام سیلی زد.
آندو کنار یکدیگر به راه خود ادامه دادند تا به یک آبادی رسیدند.تصمیم گرفتند قدری آنجا بمانند و کنار برکه آب قدری استراحت کنند.ناگهان شخصی که سیلی خورده بود لغزید و در برکه افتاد.نزدیک بود غرق شود که دوستش به کمکش شتافت و او را نجات داد .بعد از آنکه از غرق شدن نجات پیدا کرد ،بر روی صخره ای سنگی نوشت:امروز بهترین دوستم جان مرا نجات داد.
دوستش با تعجب از او پرسید:بعد از آنکه من با سیلی ،تو را آزردم ،تو آن جمله را روی شن های صحرا نوشتی ولی حالا این جمله را روی صخره حک میکنی؟
دیگری لبخندی زد و گفت:
وقتی کسی ما را آزار میدهد ،باید روی شن های صحرا بنویسیم تا باد های بخشش،آن را پاک کنند ولی وقتی کسی محبتی در حق ما می کند باید آن را روی سنگ حک کنیم تا هیچ بادی نتواند آن را از یاد ها ببرد.
منبع:مجله شادکامی شماره 45
1) لبخند بزنید: افراد کمتر دور شخص اخمو ،جمع میشوند اگر میخواهید با همکاران خود رابطه شاد و دوستانه ای داشته باشید ،سعی کنید،همیشه نگرش مثبت و خوبی نسبت به کار و زندگی داشته باشید .اغلب وقتها لبخند بزنید . با این کار به دیگران ،انرژی مثبت منتقل میکنید .
2) قدر شناس باشید: همیشه به دنبال یافتن یک نکته یا ویژگی مثبت در دیگران باشید و به آنان بگویید که چه ویژگی های خوبی دارند .سخاوتمند باشید و با کلمه های محبت آمیز ،دیگران را تشویق کنید .وقتی کارمندی را صدا میزنید تا به اتاق شما بیاید ،به او خوش آمد بگویید تا احساس خوبی داشته باشد .اگر دیگران بدانند که قدر دان آنان هستید ،آن گاه بهترین کارهایی را که دوست دارید ،برای شما انجام میدهند.
3) به دیگران توجه کنید: به آنچه در زندگی دیگران اتفاق می افتد ،توجه کنید .رویداد های مهم شادی بخش (تاریخ تولد،ازدواج) دیگران را به آنان تبریک بگویید و در شرایط ناگوار مانند بیماری و فوت عزیزان با انان هم دردی کنید .با افراد تماس چشمی بر قرار کنید و با حالت صمیمیت ،دیگران را به اسم کوچک صدا بزنید.به نظر های افراد گوش داده و به آنان اهمیت بدهید .
4) گوش دادن موثرراتمرین کنید: گوش دادن روشی است که میخواهید به دیگران نشان دهید که به طور واقعی نظر های آنان را میشنوید .((گوش دادن موثر))یعنی به زبان خودتان آنچه را که دیگران می گویند،بازگو کنید .وقتی به حرفهای همکاران خود ،دقیق گوش میدهید ،آنان شما راتحسین میکنند.
5) افراد را دور هم جمع کنید: محیطی به وجود آورید که دیگران به کار گروهی تشویق شوند .با همه افراد به عدالت و مساوی رفتار کنید و از تبعیض و از پارتی بازی خودداری کنید .وقتی مطلبی را میشنوید ،اگر فردی معتمد و منصف باشید افراد بیشتر به شما اعتماد میکنند.
6) تضاد ها را حل کنید: وقتی افراد دور هم جمع میشوند اگر تضادی به وجود آمد ،آن را حل کنید .یادبگیرید که یک میانجی خوب باشید . اگر همکاران،راجع به مسایل کاری ،جر و بحث کردند،جلسه ای با حضور آنان برگزارکنید و مشکل ها را حل کنید .اگر این چنین نقش رهبری را ایفا کردید ،مورد احترام و تحسین اطرافیان قرار میگیرید.
7) ارتباط شفاف بر قرار کنید: توجه خاصی به آنچه می گویید و اینکه چه طور می گویید،داشته باشید.یک ارتباط گر روشن و شفاف ،کمتر با همکاران خود ،دچار سوءتفاهم و اختلاف می شود .نفوذ کلام و بلاغت ،نشان از فراست،هوش و بلوغ فکری شما میدهد و این ارتباطی به سن شما ندارد .اگر به آنچه که میگویید ،توجه نکنید،دیگران نیز به حرفها و عقیده هایتان اهمیتی نمی دهند.
8) شوخ طبع باشید: نترسید از اینکه با دیگران شوخی و بذله گویی میکنید .بسیاری از افراد ،گرد کسانی جمع میشوند که بتوانند شادی را برای آنان فراهم کنند و لبخند بر لبانشان بنشانند.
9) از دریچه چشم دیگران به موضوع ها بنگرید: هم دلی به معنی اینکه خودتان را جای دیگران بگذارید و احساس آنان رو درک کنید و سعی کنید حادثه ها را از چشم انداز دیگران ببینید . شما میتوانید با حس کردن هیجانات خودتان ،وضعیت روانی خودتان را حفظ کنید.در حالی که اگر از درک هیجانهای دیگران غافل شوید ،نمی توانید توجه آنان رو جلب کنید .افرادی که از شناخت ،درک هیجانها و احساس های دیگران عاجزند ،در ابراز هم دلی با دیگران هم ناتوانند.
10) شکایت نکنید و نق نزنید: هیچ چیز بد تر از یک شاکی یا نق زن حرفه ای نیست .اگر به سادگی راجع به هر موضوعی عصبانی شوید ،دیگر روز خوشی برای شما باقی نمی ماند .سعی کنید همیشه نسبت به اطرافیان ،گذشت داشته باشید و موضوع ها را آسان بگیرید تا از این طریق ،بر اعتبار و محبوبیت خود نزد دیگران بیفزایید.
سیروس آقایار
کارشناس ارشدمدیریت منابع انسانی
منبع من:مجله شادکامی شماره 45
بوی بد نفرت
معلم یک کودکستان به بچه های کلاس گفت که می خواهد با آنان بازی کند .او با انان گفت که فردا هر کدام،یک کیسه پلاستیکی بر دارند. و درون ان،به تعداد آدم هایی که از آنها بدشان می آید سیب زمینی بریزند و با خود به کودکستان باورند .فردا بچه ها با کیسه های پلاستیکی به کودکستان آمدند. در کیسه برخی 2،برخی3 و برخی تا 5سیب زمینی بود. معلم به بچه ها گفت که تا یک هفته ،هرکجا که میروند ،کیسه پلاستیکی را با خود ببرند روز ها به همین ترتیب گذشت و کم کم بچه ها شروع به شکایت از بوی نا خوش سیب زمینی های گندیده کردند.به علاوه انانی که سیب زمینی بیشتری در کیسه خود داشتند،از حمل این بار سنگین،خسته شده بودند.پس از گذشت یک هفته ،بازی سرانجام تمام شد و بچه ها راحت شدند .معلم از بچه ها پرسید :از اینکه سیب زمینی ها را یک هفته با خود حمل میکردید ،چه احساسی داشتید ؟بچه ها از اینکه مجبور بودند سیب زمینی های سنگین و بد بو را با خود به همه جا ببرند ،شکایت داشتند .آنگاه معلم منظور اصلی خود را از ان بازی ،چنین توضیح داد:این درست شلبیه وضعیتی است که شما کینه آدم هایی که دوستشان ندارید را در دل خود نگاه می دارید و همه جا با خود میبرید .بوی بد کینه و نفرت ،قلب شما را فاسد میکند و شما ان را همه جا همراه خود حمل میکنید . حالا که شما بوی بد سیب زمینی ها را فقط برای یک هفته نتوانستید تحمل کنید،پس چه طور میخواهید بوی بد نفرت را برای تمام عمر،در دل خود تحمل کنید؟
منبع اصلی :اینترنت
مهندس عطاالله راستگو
منبع من:مجله شادکامی شماره 45
به نام خداوند ایثار و انصاف
سلام
میگویند که ذکات علم ،نشر و اشاعه آن است.
میگویند که علی (ع) اعلام کرده که اگر کسی کلمه ای و چیزی به من آموزد مرا بنده خود کرده.
من هادی هستم. 21 ساله. نه دانشمندم و نه عالم ونه هیچ چیز که بتوان به اون بالید.فقط و فقط یه آدم معمولی هستم
که سعی میکنم گاهی اوقات برای شما هم وطنام مطالبی رو بنویسم که شاید بتونه بعضی وقتا یه خورده حال و احوال همه ما رو عوض کنه و در نهان خودمون ما رو وادار به فکر کنه.
این مطالب رو من از خودم معمولا نمیگم .ولی واقعا از جایی که میبینم و مینویسم منبعش رو میگم و اگه هم منبعش رو ندونم اعلام میکنم که منبعش رو نمیدونم و از شما خواهش میکنم اگه منبع اون مطلب رو میدونید به من اطلاع بدید و من هم منبع اون رو ذکر کنم تا این جوری خدایی نکرده حقی از بین نره.
من با اینکه واقعا سرم شلوغه و نمیرسم سعی میکنم که هر هفته یه مطلب رو بذارم تو این صفحه . امید وارم که این مطالب واقعا بتونه به درد بخوره.
مرسی.