مرز های جغرافیایی نمی تواند گویای درستی از یک فرهنگ باشد. فرهنگ جوهره ی اصلی مردمی است که فارق از مرز های سیاسی و در بستری از تاریخ که به طور پیوسته و یکتا حضور دارد شکل میگیرد. من هم با نگاه دوست عزیز و ارجمندم نویسنده وبلاگ تفکر مثبت همراستا هستم. اما از دیدگاه دیگری هم به مسا له نگاه می کنم .
باور دارم که زندگی در رویا حقیقتی را آشکار نمیکند ، تا زمانی که فرهنگ خواستن عریان حقیقت در کار نباشد. ایران مهد تمدن دنیای ماست. این سخنی گزافه نیست. به راستی با صرف وقت و تحقیق و بررسی به این حقیقت میتوان دست یافت. من باور دارم مردم این سرزمین یعنی ایران کنونی با تمام حسر شدن آن در مرزهای سیاسی و اقتصادی خود در حال سپری کردن یک گذار فرهنگی می باشند. سفری که به طور شاخص با سلطنت رضا پهلوی در این سرزمین شکل گرفت و مردم ایران مسافران این سفری هستند که هنوز هم ادامه دارد.
اما به راستی مگر نه این است که هر سفری روزی به پایان می رسد و سفری دیگر آغاز می شود؟
من اعتقاد دارم که گذار فرهنگی مردمان ما به نقطه بحرانی خودش نزدیک می شود. و سرانجام روزی به پایان می رسد . آن روز دور نیست. اگر فرزندان ما فرهنگ خود را باز شناسی نکنند و دوباره با حقیقت وجود خود آشتی نکنند، اسیری در زمان خواهند بود. و همه میدانیم که اسیران چشم به یاری دیگران دارند و هیچگاه نمی توانند آزادانه و با دلی پر از مهر و خالی از کین فکر کنند، تصمیم بگیرند و اقدام کنند.
(بین دو ژاراگراف را مارکه کنید)
از پس پرده نگاه کن
اگر فقط کمی با دقت به اطراف خود نگاه کنیم در می یابیم که هر روز به راحتی نفوذ نظام حکومتی در دل های مردم کمرنگ و کمرنگ تر می شود. هر رنگی که به سمت کمرنگ شدن سفر میکند لاجرم روزی به بی رنگی خواهد رسید. و آن وقت است که گذار فرهنگی مردمان ما به انتهای سفر خود می رسد و اگر جایگزین مناسبی وجود نداشته باشد فرزندان ما اسیرانی را مانند که در سیطره ی شرق و غرب ، شمال و جنوب و اینجا و آنجا گرفتارند.
اگر آگاهانه و با تدبیر برای آشتی دادن فرزندانمان با فرهنگ اصیل آریایی خود و فرهنگ پارسی خود متناسب با زمان کاری نشود هویت این مردم از درون متلاشی میشود. نگاه کنید جوانان و نو جوانان این سر زمین چه قدر با پیشینه خود آشنایی دارند؟ این جوان و نوجوان روزی بزرگ می شود و آنجا که باید همانند راهبر به فرزندان خود آگاهی بدهند در می مانند. تلاشی فرهنگی مردم ایران از درون آغاز شده است.
زندگی در رویا نمیتواند خوشبختی را به ارمغان آورد، ولی ایرادی ندارد که رویای امروز ما حقیقت فردایمان باشد.
گواه من بر این مدعا تاریخ است.
زیبایی های ایران
قسمت ۱
A serene Lake in Guilan, Northern Iran
Asalem - Khalkhal - Northern Iran
Bagh-e Eram Palace & Gardens - Shiraz
Chehel Sotoun Palace Pavilion - Isfahan
شماری بر این باورند که آبروی بر آب رفته دیگر باز نمی گردد ولی بزرگی و کرامت رفته را میشود باز گرداند . درستی این مطلب و مطالب مشابه مطلق نیست. نگاهی به تاریخ میکنیم .3000 سال پیش جایگاهمان کجا بوده است؟ به ده یا دوازده سال پیش باز میگردم زن و شوهر جوانی که عاشقانه زندگی هم سقف خود را آغاز کرده اند! یک سال از هم آغوشی آنان میگذرد و پسری را به دنیا می آورند با شور و شوق فراوان! حال پسری در سن 10 سالگی میگوید : کاشکی من ایرانی نبودم .
بزرگترین ایراد این کودک در این گفتار متوجه پدر و مادری است که هیچگاه فرهنگ اصیل خود را به این کودک منتقل نکرده اند -شاید آنها هم نمی دانند- فرهنگ ما مردمان ایران زمین تکه تکه و پاره پاره است . هر کودکی که متولد میشود فرهنگی تکه تکه را به ارث میبرد . گاه در خانواده ای فرهنگ غالب فرهنگ مردمان غرب است و گاه در خانواده ای فرهنگ غالب فرهنگ مردمان عرب . اما به راستی فرهنگ اصیل ایرانی چه جایگاهی را دارد ؟ فرهنگی نه وابسته به غرب و نه وابسته به اعراب!
گناهی را که در بالا آمد فقط متوجه خانواده و پدر و مادر این کودک نیست. بزرگان و تصمیم سازان ما نقشی بس بزرگ دارند که حتما خوب انجام نشده که کودکی در این سن از کشور خودش و از فرهنگ خودش روی گردان است.
هر چیزی در گذر زمان چهره خود را عوض میکند حتی فرهنگ! فرهنگ اصیل ایرانی هم -نه عرب و نه غربی- از این مقوله جدا نیست. فرهنگ اصیل ایرانی در امروز با فرهنگ اصیل ایرانی در 2500 سال پیش تفاوتهای بسیار دارد.اما می توان شالوده آنها را حفظ کرد.
بیاییم فارق از تعصبات عربی و غربی فرهنگ خود را یاد بگیریم
قسمتی از وصیت نامه داریوش به خشایار:
تاریخ ایران حکایت از آن دارد که مردانی بس بزرگ در ایران زیسته اند و از خود یادگارهای بزرگی فکری و فرهنگی و.....بجای گذاشته اند بر ماست که اینان را بشناسم و بدانیم میراث دار سرزمینی بزرگ هستیم که سابقه طولانی در فرهنگ و تمدن و هنر دارد؛ وظیفه ما بالیدن صرف به داشته های گذشته مان نیست (روایت اینها صرفا بخاطر بالا رفتن عزت نفس هر ایرانی؛ لازم است تا بداند اگر بخواهد از هیچ تمدنی چیزی کم نداشته است و نخواهد داشت )ما میخواهیم با معرفی نکات برجسته تمدنهای گذشته به هویت ایرانی خود بیشتر آگاه شویم و بدانیم رسالت پاسبانی از این میراث کار بزرگی است.
در اینجا با این طرز نگاه وصیت نامه داریوش شاه بزرگ هخامنشی که بعد از کوروش سهم عظیمیدر تمدن ایران باستان دارد را آورده ایم
امروز در اینترنت داشتم سرک میکشیدم . به نتکته جالبی برخورد کردم. زمان به سرعت برای آقای احمدی نژاد سپری میشه بعضی ها با امید به این سپری شدن زمان نگاه میکنن و بعضی دیگه غیر این نظر افکنی میکنن. به هر حال قصد ما وارد شدن به مسائل سیاسی نیست البته فعلا. آقای کروبی پیشتر از هر کسی اعلام کاندیداتوری خودش رو کرد.و همه میدونن که اون در دوره قبل به قول خودش یهو خوابید و .... آقای فیروز آبادی که یک نظامی عالی رتبه هست هم گویا به جمع افرادی پیوسته که دارن تبلیغات و ضد تبلیغ انجام میدن. این قابل قبوله که هر کس طرفدار فکر و عقیده و مسلک سیاسی و مذهبی خاصی باشه .ولی افرادی که در جایگاه های نظامی و انتظامی قرار میگیرن باید لا اقل در ظاهر خودشون رو بری از این مسایل بکنن . از شخصی که همچین سمت نظامی داره این اشتباه پذیرفته نیست و نکته های زیادی رو در خودش داره .
قضا وت با شما
کروبی خطاب به فیروز ابادی: آیا خود شما از چابکی و تحرک که لازمه نظامی گری است بهره ای برده اید؟
آقای فیروزآبادی در ماههای گذشته که سخنان عجیب برخی فرماندهان نظامی و موضعگیری صریح بعضی از آنان نسبت به جریان های سیاسی کشور را شنیدم و می خواندم و با خود فکر می کردم که اگر این روند متوقف نشد، شکایت از این قانون شکنان را نزد جنابعالی بیاورم که امین رهبر معظم و فرماندهی کل قوا هستید اما امروز که شما "ریاست ستاد نظامیان دخالت کننده در انتخابات " را به عهده گرفته اید ، شکایت به کجا برم؟ تصور من و دوستانم بر این بود که شما و سایر کسانی که همواره بر تقویت بی چون و چرا از رهبری تاکید می کنید بیش از دیگران توصیه های ایشان برای عدم تخریب در انتخابات را مورد توجه قرار خواهید داد. به خصوص با توجه به شرایط حساس فعلی که حضور با نشاط همه نحله های فکری و سیاسی در انتخابات و تشویق عمومی برای مشارکت حداکثری مردم در انتخابات بایستی دغدغه همگانی باشد، تصور می کردم مدعیان پیروی از رهبری و داعیه داران دلسوزی برای نظام ، بیش از دیگران مراقبت خواهند کرد که رفتارهای حذفی به حداقل برسد .اما ظاهرا تصور اینجانب از برخی وفاداری ها و پایبندی ها دقیق نبود . جناب آقای فیروزآبادی ؛ شما به گونه ای سخن گفته اید که قرار است انتصابی صورت گیرد و مردم فهیم ایران ، نقشی در تعیین رئیس جمهور ندارند و یا آنکه اکثریت مردم قادر به تشخیص واقعیت ها نیستند و ارائه رهنمودهای حضرتعالی برای تشخیص (رئیس جمهور مناسب) ضروری است. اما حال که خود را متخصص تشخیص تناسب ها می دانید اجازه دهید از باب همفکری ، نمونه های دیگری ار عدم تناسب ها را نیز به شما یادآوری کنم. حضرتعالی از عدم تناسب افراد ( مسن ) برای حضور در جایگاه ریاست جمهوری سخن گفته اید . شاید حق با شما باشد . اما به نظر شما" پیر جسمی" زیان بیشتری برای این جایگاه رفیع دارد یا "پیر حافظه گی" ؟ آیا ندیده اید و نشنیده اید که عده ای به سرعت ، وعده های قطعی خود در انتخابات گذشته را فراموش کردند و حتی آنها را تکذیب نمودند؟ آیا به نظر شما ، تنها استاندارد لازم الاجرا در احراز بعضی مسئولیت ها ، محدوده سنی می باشد که رعایت آن ، تنها راه پیروزی کاندیدای مورد نظر جنابعالی است؟آیا ظواهر و بعضی سخنان حضرتعالی ، مطابق استانداردهای ضروری برای احراز یکی از عالی ترین جایگاههای نظامی کشور – از جمله بی طرفی در مسائل سیاسی و چابکی و تحرک – می باشد؟
مقایسه کردن همیشه طرفداران و مخالفان خودش رو داشته .اینکه اصولا مقایسه خوبه یا بده یک جنبه ای داره که خیلی تخصصی هستش.البته ما نباید یادمون بره که جایگاه مقایسه رو در چه موردی میدونیم.طبعا در مسائلی که از عهده شخص یا ...خارجه مقایسه و مقایسه کردن کار شایسته ای نیست . ولی یک سری مسائل هم هست که باید مقایسه شه. مقایسه کردن و مقایسه شدن در بسیاری از موارد باعث پیشرفت میشه.
مقایسه شرایط زندگی هم به همین صورت هست.تمام بچه هایی که در ایران به دنیا میان حق دارن بهترین شرایط زندگی رو داشته باشن . اونا حق دارن بهترین تفریحات و خوشی ها رو داشته باشن . تمام بچه هایی که در یک شهر به دنیا میان حق دارن بهترین مناظر رو ببینن . اونها حق دارن احساس آرامش کنن. ولی این احساس رو چه کسی باید به اونها ببخشه؟ این احساس آرامش چند لایه داره که بخشی از اون در رابطه با خود فرد هست بخشی از اون خانواده و جامعه و بخشی دیگه سیاست های حاکمان جامعه. در این مورد مقایسه کردن خیلی هم خوبه . اینکه ما مقایسه کنیم 50 سال پیش در چه شرایطی بودیم و حالا در چه شرایطی هستیم. و اینکه دیگری در چه شرایطی بوده و الان در چه شرایطی هست.این مقایسه باعث تلنگوری میشه که میتونه ابتدای یک آغاز باشه.آغازی برای بهتر شدن، بهتر ماندن و برای اوج گرفتن.
50 سال پیش دبی
و امروز شیوخ عرب
این مقایسه در زندگی خودمون هم باید وجود داشته باشه . باید مقایسه کنیم که کجایم و کجا میخوایم بریم.
کسی که ندونه به کجا میخواد بره به هیچ جایی نمیرسه.