فردوسی


مدتها هست که دوست دارم در مورد تاریخ ایران و ایرانی جماعت بیشتر مطالعه کنم و بدونم. اما زمان تا به حال این اجازه را به من نداده که به طور جدی این کار رو بکنم. گناهی بر گردن زمان نیست!

هر وقت به تاریخ ایران فکر میکنم از خودم می پرسم واقعا از این که در ایران زاده شدم راضی ام؟ اگر قرار بود خودم مکان و موقعیت تولدم رو انتخاب کنم کجارو انتخاب میکردم؟ الان شاید جواب بدم سوئد یا سویس.

ولی اگر من در ایران به دنیا آمده ام باید این اتفاق می افتاده!  چرا؟

فردوسی برای ایران خیلی زحمت کشیده است و به گمان من اگر کسی بخواهد اطلاعات بیشتری در مورد ایران داشته باشه باید نیم نگاهی به فردوسی و شاهنامه هم داشته باشه.

شاهنامه با پادشاهی کیومرث شروع میشه و اون نماد شاید اولین تمدن یا بشر باشه. فردوسی زمانی دست به نگارش شاهنامه زد که ایران از طرفی در چنگال عربها بود و زیر سلطه خلفای عباسی و از طرفی زیر نفوذ ترکان و سلطان محمود غزنوی. در چنین شرایطی یک تنه با نگاه ژرفی که داشت این ملک و این تاریخ و این فرهنگ و این زبان راحفظ کرد. فردوسی در این راه هزینه های زیادی رو پرداخت به طوریکه بعد از مرگ اجازه دفن این بزرگمرد رو در گورستان شهر نمیدهند.تعصبات و کج اندیشی ها از همان زمان و دراصل از ابتدای تاریخ وجود داشته و ضربات مهلکی رو بر پیکره انسانیت زده و اکثر این تعصبات کورکورانه که بعد از مدتی نخ نما میشود با نام مذهب و از سمت مذهبیون است.

همیشه عده ای هستند که از مذهب استفاده میکنن تا هر آنچه که خود میخواهند را بر دیگران تحمیل کنند. و از آنجا که تحمیل و زور تا نقطه ای مشخص جوابگوست و بیش از حدی،  زور و تحمیل بر کسی و بر فرهنگی  وارد نمیشود، از نام مذهب اسلحه ای میسازند که تارپود هر چه که هست را آنگونه که میخواهند آرایش دهد.

استفاده ابزاری از روح پرستش و خدا و نزدیکی بنده و خدا به نفع یک جریان خاص در تمامی اعصار گذشته و در تمامی این پهنه گیتی وجود داشته و شاید هم به فرض پذیرش تمدنهای غیر زمینی در آنجا هم باشد!

فردوسی در میان بزرگان روزگاران گذشته مثل امام محمد غزالی و امروز مثل مرتضی مطهری اگر نگوییم دشمن،  مخالفانی داشته است. وجالب اینکه افرادی که  در روزگاران،  نقد هایی بر فردوسی وارد میکنن همه یا بیشترشان از مذهب وام میگیرن. محققین در حوزه ادبیات و تاریخ احتمال بیشتری به شیعه بودن فردوسی میدهند. که در روزگاران گذشته مشکلاتی برای فردوسی ایجاد می کرد و دشمنان و مخالفان معاصر فردوسی او را متهم به حس ناسیونالیزم ایرانی میکنند.هنوز نمیدانم باید اول ایرانی بود بعد مسلمان یا اول مسلمان بعد ایرانی؟

ما مردم ایران بیشتر ادعای وطن پرستی میکنیم. ما حتی اولین قدم برای وطن پرستی راهم برنمیداریم. چند درصد از مردم در خانه خودشان شاهنامه دارند و اون رو میخونن؟ ما اطلاعاتمان در مورد شاهنامه محدود به چند اسم رستم و سهراب و افراسیاب و اگر خوش شانس باشیم سیاوش میشود. که اینها هم در ناخودآگاه ما از زمان مدرسه مانده است. که ظاهرا روز به روز  هم کمرنگ تر میشود.گفته میشود که دیوان حافظ تاریخ ناخودآگاه فرهنگ ایرانیان است و شاهنامه تاریخ خودآگاه فرهنگ ایران زمین.

 در 2 سال گذشته شاهد اتفاق خوبی بودیم و آن این بود که بعضی از داستانهای شاهنامه را به صورت انیمیشن بازسازی کردند. و چند باری از سیما نشان دادند. اما به نظر من این حرکات اصلا کافی نیست و کودکان و نوجوانان ما اطلاع کمی از تاریخ خودشون دارن. درس تاریخ در مدارس ما به یک درس خشک مبدل شده وبازنگری روی ارائه تاریخ به نظر من لازم هست.

حقیقت و تاریخ رابطه ای مستقیم با هم دارن و دیر یا زود حقایق از زبان تاریخ بیان میشود .در آن زمان شاید ما نباشیم اما حقیقت و تاریخ همیشه ماندگارند.

اطلاعاتی در باره فردوسی:

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D8%B1%D8%AF%D9%88%D8%B3%DB%8C

امید وارم که تعطیلات بهتون خوش گذشته باشه


شاد باشید