سلام
خداروشکر بهترم.
امروز یه سوال دارم که هر کی بهش جواب بده مشخصه که خیلی با حاله
آماده!!!
اگر دونفر دقیقا در شرایط جسمی و روحی مناسب باشن.(دقیقا از هر نظر) و یکی از اونها در سطح دریا و دیگری در ارتفاعات کوهستانی زندگی کنه کدومشون زود تر ژیر میشن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
منتظر حواب شما هستم.
سلم .امروز یه خورده سرما خوردم. بچه ها لطفا برام و یه شخص دیگه که برای من خیلی عزیزه دعا کنین. ممنون ایشالا به هر چیز خوبی که میخواین برسین.
می دونید دقیقا تعریف علمی یک متر چیه؟؟؟؟
میزان مسافتی است که نور در هر 0.000000003335640952
ثانیه می پیماید.
))چرا آخه من خوابم((
سلام بر تک تک افرادی که این نوشتار رو میخونند و سلام بر کسانی که فقط این نوشتار رو می بینند و نمی خونند. و سلام بر همه کسانی که هیچ وقت به این وبلاگ سر نمی زنن.
یه خواهش دارم از هر کسی که این متن رو می خونه.
ازتون می خوام که شما هم از ته دل و با تمام احساس این متن رو بخونید و در عمق وجودتون طالب حقیقت های عنوان شده در متن باشید.
ممنونم.
خالق عشق
ای خالق من! می دانم که توانایی آنرا که در دریای بی کران اوج،شنا کنان خود را به ساحل امن تو برسانم،دارم.پس لیاقت این وصل را نیز به من عطا کن.
ای خالق نشاط! سعادت و خوشبختی را که نصیبم کرده ای ،در سایه امید به دیدار معشوق و آسودن در آغوش آرامش بخش او کامل می شود.
ای خالق مهر! میدانی کیستم و میدانم کیستی،این تفاهم دل نشین را با چشم پوشی و بخشش خود ،جذاب تر و عمیق تر گردان.
ای خالق زیبایی! چشمانم را تو بر روی پرواز پرنده ،جوشش حیات از دل خاک و تبسم بهار گشودی. پس سینه ام را نیز بگشای تا دچار تنگ نظری نشوم.
ای خالق خاطره ها! عاشقانه پرسه زدن در کوچه باغ خاطره ها را به شوق یافتن رد پایت از من دریغ مکن.
ای خالق باران! بر من ببار و رنجش ها ،کینه ها،کج اندیشی ها و غبار نخوت ها را بشوی تا از طراوت و شادابی پس از باران،لذت ببرم و به من نیز باریدن را بیاموز تا هر آنچه را از تو دارم،در خود محصور نکنم.
و ای خالق عشق! دستان نیازمند من را نیز بگیر و به جمع شیفته گانت ملحق کن تا من نیز در مسیر نورانی عشق در حلقه ی عشاق قرار گیرم و از هم جواری با تو بر خود ببالم.
عبد الحمید پور اسد........................................................................................................................
در زمانهای قدیم پادشاهی تخته سنگی را در وسط جاده ای قرار داد و برای اینکه عکس العمل مردم را ببیند ،خودش را جایی مخفی کرد .برخی از بازرگانان و ندیمان ثروتمند پادشاه بی تفاوت از کنار تخته سنگ می گذشتند .
بسیاری هم غرولند میکردند که این چه شهری است که نظم ندارد ریا،حاکم این شهر عجب مرد بی عرضه ای است و...با این وجود هیچ کس تخته سنگ را از وسط راه بر نمی داشت. نزدیک غروب یک روستایی که پشتش بار میوه و سبزی بود نزدیک شد.بارش را زمین گذاشت و باهر زحمتی که بود،تخته سنگ را از وسط جاده بر داشت و آن را به کناری گذاشت.
ناگهان کیسه ای را دید که وسط جاده و زیر تخته سنگ قرار داده شده بود .کیسه را باز کرد و داخل آن ،سکه های طلا و یک یادداشت پیداکرد.
پادشاه در آن یادداشت نوشته بود :
هر سد و مانعی میتواند یک شانس برای تغییر در زندگی انسان باشد.
خوب به نظر شما پادشاه ما چه کسی میتونه باشه؟ جز خدا کسی دیگه نمیتونه پادشاه ما باشه.
این مطلب رو اگه به زندگی اطرافیان خودمون تعمیم بدیم میبینیم که اگه کسایی هستند که وضع زندگیشون با ما تفاوت داره (مالی فکری فرهنگی آرامشی....) قطعا اونها همین کار رو کردن . آره ما میگیم بعضی وقتها شانس در خونه آدم میاد . این کاملا درسته . شانس در خونه همه ما میاد . ولی بعضی ها اون رو راه میدن و بعضی های دیگه به خیال اینکه اشتباه شده اون رو راه نمی دن. یه روز یه حدیثی از امام صادق(ع) شنیدم. امام فرموده بودند . هرگاه چیزی از خدا خواستی باور کن که خدا داد .وفقط تو باید اون رو از پشت در بر داری . و این فاصله زمانی که طول میکشه تا به آرزو های خودمون برسیم همین هستش . زمانی که ما صرف میکنیم تا اون دری رو که خواسته ما پشت اون قرار داره رو پیدا کنیم .
(نقل به مضمون بود)
داستان مانع و شانس رو هم در یک مجله خوندم.
راستی از ساقی خانوم هم خیلی ممنون که به نگارش قبلی من نظر داده بودن . من قرار بود که در مورد نظر ها صحبت کنم و یک نتیجه بگیرم . ولی چون فقط ایشون نظر دادن . منم نظر ایشون رو اینجا منعکس میکنم. و ازشون خیلی خیلی تشکر میکنم.
مطلب جالبی بود که تا به حال ندیده بودم
در واقع انسانها رو شاید از لحاظی بشه به همون مداد تشبیه کرد . قسمت اصلی وجود ما آدمها همون درون و ذات ماست و ظاهر نیست که به ما معنا میده نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
ما هم می تونیم اشتباهاتی رو که در گذشته داشتیم تصحیح کنیم و ازشون درس بگیریم
و سختی هایی رو که انسانها می کشن برای تعالی و برای بهتر شدن به تراشیده شدن تشبیه شده که خیلی جالبه
اما قشنگترینش این بود که روی هر سطحی که قرار می گیری باید اثری از خود به جای بگذاری که مفهوم عمیقی داره
راستی من امروز آپ کردم خوشحال میشم اگه بازم بیاین و نظرتونو بگین
http://kolbekoochik.blogfa.com
مردی که مداد درست می کرد مدادی را بر داشت تا در جعبه بگذارد ، اما قبل از آن به مداد گفت :5نکته هست که می خواهم بدانی .قبل از آنکه تو را به جهان بیرون بفرستم ،می خواهم این نکته ها را فهمیده و هر گز فراموش نکنی ،در این صورت می توانی بهترین مداد دنیا شوی.
1-کارهای زیادی از دست تو بر می آید.اما فقط باید در دست یک نفر قرار بگیری تا بتوانی آن ها را انجام دهی .
2-گاهی تجربه درناک تراشیده شدن را خواهی داشت .اما برای آنکه مداد بهتری باشی باید این درد را تحمل کنی .
3-بسیاری از اشتباهات را می توانی درست کنی .
4-مهمترین قسمت وجود تو در داخل تو ست.
5-روی هر سطحی که قرار بگیری ،باید اثری از خود بر آن بر جای بگذاری .
مداد فهمید و قول داد که فراموش نکند و با هدف به درون جعبه رفت تا وارد جهان هستی شود.
مهندس عطا الله راست گو
((اگر دوستان لطف کنن و در مورد این مطلب نظری بدن ممنون میشم . در اون صورت میتونیم روی تک تک نظرات بحث کنیم و به آموخته های خودمون اضافه کنیم))
| |||||||||||||
| |||||||||||||
|