به سراغ من اگر می آیید .
پشت هیچستانم.
پشت هیچستان جایی است.
پشت هیچستان رگ های هوا پر قاصد هایی است
که خبر می آرند از گل وا شده دور ترین بوته خاک.
روی شن ها هم نقش های سم اسبان سواران ظریفی
است که صبح
به سر تپه معراج شقایق رفتند.
پشت هیچستان چتر خواهش باز است.
تا نسیم عطشی در بن برگی بدود
زنگ باران به صدا می آید .
آدم اینجا تنهاست
و در این تنهایی سایه نارونی تا ابدیت جاری است.
به سراغ من اگر می آیید
نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بر دارد
چینی نازک تنهایی من.
ادامه...
سلام آقا واقعا خدا رحمتش کنه پدر بزرگ منم جفتشون رفتن اون دنیا شاید بگیم مثلا پیرن و این حرفا اما وقتی فقط جسمشونم باشه پدربزرگ مادربزرگا خونواده ها رو به هم وصل میکنن
سلام دوست گرامی هر روز به وبلاگ شما سر میزنم واقعا حرف نداره خسته نباشید میگم به شما و ارزوی موفقیت دارم برای شما
سلام
آقا واقعا خدا رحمتش کنه
پدر بزرگ منم جفتشون رفتن اون دنیا
شاید بگیم مثلا پیرن و این حرفا
اما وقتی فقط جسمشونم باشه پدربزرگ مادربزرگا
خونواده ها رو به هم وصل میکنن
سلام
امتحانا رو چه میکنی؟
ما که مرداد کنکورمونه باز!
خدا رو شکر خدا مارو نا امید نکرده هنوز!
آپ نکردی هنوزا!
نه نمیشناسمشون ... اینطور بنظر میاد که تغییر آدرس دادن و نمیخوان کسیم پیداشون کنه چون تموم آرشیو و پیوندهاشونم برداشتن .
هادی جان،
با اندکی تاخیر درگذشت پدربزرگ بزرگوارت رو تسلیت میگم.
شرمندم نبودم یه مدت...
امیدوارم روحش شاد باشه.