یک جمله

برای کشتن یک پرنده فقط یک قیچی لازم است .البته نیازی نیست که آن را در قلبش فرو کنی  فقط کافی است پر هایش را بچینی.پرنده از خاطره پرواز خودش را به ته دره خواهد انداخت.

 

 

سلام

سلام بعد از یه مدت تقریبا طولانی.

خوبین؟

خوب راستش یه مدت درگیر امتحانای عزیز و دوست داشتنیم بودم که حسابی احوالات ما را دگرگون ساخته اند.

و اما  امتحانام تموم شد. حالا هم کلی برنامه دارم . که تو این چند روز که به شروع ترم جدید مونده میخوام اونا رو اجرا کنم. برام دعا کنین.

یه ذره تصمیم گرفتم که دیگه ننویسم.  یه ذره دیگه تصمیم گرفتم که بیشتر و بهتر بنویسم. و اما الانه یه ذره تصمیم گرفتم که بنویسم ولی این اجازه رو به خودم و شرایط بدم که ......(خصوصی بود)

خوب من نمیدونم چرا ساقی خانوم دیگه به ما سر نمیزنه. خوب بابا ما چی کار کنیم آخه ...

مدتها پیش یه مطلب از جبران خلیل جبران خوندم. که دوست دارم همیشه یادم باشه. میخوام اونرو امروز به شما بگم.

صبح بود .آغازی برای طلوع خورشید و صدای امواج ساحل،آهنگ خوشی داشت.درست همان جا بود که " زشتی "  و  " زیبایی"   یکدیگر را دیدند و تصمیم گرفتند ،تن به آب دریا بسپارند ."زیبایی"سرمست از لذت آب تنی ،با دریا عشق بازی میکرد، اما "زشتی" زیاد در آب نماند،خیالی در سر داشت،پس به ساحل برگشت. لباس "زیبایی"را به تن کرد و رفت. از اتفاق پیش آمده بسیار شاد بود .کمی دیر تر ،آن هنگام که خورشید،اقتدارش را به نمایش میگذاشت،"زیبایی "از دریا دل کند و به ساحل آمد.چون لباسش را ندید ،دلتنگ شد . از برهنه بودن شرم داشت .ناگزیر هر چند که نمی خواست ،لباس "زشتی" را به تن کرد و به راه افتاد .

از آن روز به بعد ،بیشتر انسانها  این دو را با هم اشتباه میگیرند . اما بودند و هستند انسانهایی که صورت "زیبایی" را دیدند  و با این که لباس "زشتی" را به تن داشت، او را شناختند  و با صورت "زشتی" که لباس "زیبایی"را پوشیده، اشتباه نگرفتند.

برای تک تک شما هایی که میاین اینجا و تمام کسایی که نمیان آرزوی سعادت و سلامت دارم.

یه خواهش ......................................................................................................................................

برام خیلی دعا کنین.

 

به آسمون نگاه کنیم

گاهی به آسمان نگاه کن

تو را صدا میزنم 

با دستان بلندی رو به آسمان . تو را صدا میزنم زیرا تو آنی که دل مورچه ای را به دانه ای  و دل دانه ای را به نهالی و دل نهالی را به میوه ای ، آرام کرده ای.

تو آنی که خورشید فروزان را در چرخش افلاک  پهناورت رام کرده ای

تو آنی که با غروبت به شب ،آرامش بخشیده ای و با طلوعت به صبح  رامش.

تو آن قادری  که در بال پرنده ای جنبش نهاده ای و در پیکر کرم کوچکی تابش.

تو آن دریای  بی انتهایی که از چشیدنت ،هیچ تشنه لبی سیراب نمی شود.

تو آن حکیمی که به تار و پود هستی ،آرزوی کمال دادی و راه کمال نشان دادی و توان رسیدن قرار دادی .

به پرنده آرزوی پر زدن ، به شاخه عشق جوانه زدن و به رودخانه تکاپوی دریا شدن . تو به نیستی هستی دادی  و به چیستی پاسخ.

تو آن خدای بی همتایی که به یک مشت خاک ،ارزش بودن دادی و از جمال بی انتهای خودت در آن دمیدی و قرب و رضایت را مقصد رسیدنش قرار دادی و اشرف مخلوقاتش نام نهادی .

و من آن نیاز مند همیشگی  در گاه توام  که در پس این دستهای بلندم رو به آسمان ، چشم به بلندای بخششت دوخنه ام و با همه ی وجود بی قرارم ،

تو را صدا میزنم.

آیدا اکبر زاده

سلام یواش یواش داره امتحاناتم شرو میشه و دیگه خیلی فرصت ندارم این مدت هم مش درگیر پروژه و از این چیزا بودم . ایشالا بعد از امتحاناتم روال کار به کلی عوض خواهد شد.

یه تشکر ویژه هم از ساقی خانوم دارم که خیلی دلم میخواد بازم به مطالب قشنگشون ادامه بدن. و به توصیه ایشون حتما عمل میکنم . منتها همین طور که گفتم یکم سرم شلوغه.(به خاطر امتحاناتم)

در پایان دعا میکنیم که خدایا مارا از شر ترمودینامیک و ساختار و فرآیند 1 و  ریاضی مهندسی و محاسبات و خواص مکانیکی و پدیده های انتقال محفوظ گردان.

آمین    فوت کنین.

فعلا

سلام عید شما مبارک

سلام  ده سلام که کرده بودم. عیبی نداره دوباره سلام.

من خیلی از ساقی خانوم اطفشون نسبت به من ممنونم. و از همینجا عید غدیر رو بهشون تبریک میگم.

اول از همه جواب سوال رو بدم .مربوط میشه به فیزیک نسبیت.

در نزدیکی گرانش زمان کند تر میگذرد.

پس آقا یا خاونمی که در کوهستان هست زود تر ژیر میشه نسبت به کسی که در سطح دریا زندگی میکنه.

ولی خیلی عوامل دیگه هم تاثیر داره که قوانین فیزیک رو خیلی کم رنگ میکنه . که خودتون هم میدونید.

راستش یه مدتی هست که سرم شلوغه  و فرصت کافی ندارم که به وب برسم. برام دعا کنین.

قربون مرام همتون.

سوالی اساسا اساسی

سلام

خداروشکر بهترم.

امروز یه سوال دارم که هر کی بهش جواب بده مشخصه که خیلی با حاله

آماده!!!

اگر دونفر دقیقا در شرایط جسمی و روحی مناسب باشن.(دقیقا از هر نظر) و یکی از اونها در سطح دریا و دیگری در ارتفاعات کوهستانی زندگی کنه کدومشون زود تر ژیر میشن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

منتظر حواب شما هستم.

سلم .امروز یه خورده سرما خوردم. بچه ها لطفا برام و یه شخص دیگه که برای من خیلی عزیزه دعا کنین. ممنون ایشالا به هر چیز خوبی که میخواین برسین.

یه مطلب علمی که شاید به درد ما آدمای روز رو شب کن و شب رو روز کن

می دونید دقیقا تعریف علمی یک متر چیه؟؟؟؟

میزان مسافتی است که نور در هر  0.000000003335640952

ثانیه می پیماید.

))چرا آخه من خوابم((

دعایی از جنس دیگر

سلام بر تک تک افرادی که این نوشتار رو میخونند و سلام بر کسانی که فقط این نوشتار رو می بینند و نمی خونند. و سلام بر همه کسانی که هیچ وقت به این وبلاگ سر نمی زنن.

یه خواهش دارم از هر کسی که این متن رو می خونه.

ازتون می خوام که شما هم از ته دل و با تمام احساس این متن رو بخونید و در عمق وجودتون طالب حقیقت های عنوان شده در متن باشید.

ممنونم.

خالق عشق

ای خالق من! می دانم که توانایی آنرا که در دریای بی کران اوج،شنا کنان خود را به ساحل امن تو برسانم،دارم.پس لیاقت این وصل را نیز به من عطا کن.

ای خالق نشاط! سعادت و خوشبختی را که نصیبم کرده ای ،در سایه امید به دیدار معشوق و آسودن در آغوش آرامش بخش او کامل می شود.

ای خالق مهر! میدانی کیستم و میدانم کیستی،این تفاهم دل نشین را با چشم پوشی و بخشش خود ،جذاب تر و عمیق تر گردان.

ای خالق زیبایی! چشمانم را تو بر روی پرواز پرنده ،جوشش حیات از دل خاک و تبسم بهار گشودی. پس سینه ام را نیز بگشای تا دچار تنگ نظری نشوم.

ای خالق خاطره ها! عاشقانه پرسه زدن در کوچه باغ خاطره ها را به شوق یافتن رد پایت از من دریغ مکن.

ای خالق باران! بر من ببار و رنجش ها ،کینه ها،کج اندیشی ها و غبار نخوت ها را بشوی تا از طراوت و شادابی پس از باران،لذت ببرم و به من نیز باریدن را بیاموز تا هر آنچه را از تو دارم،در خود محصور نکنم.

و ای خالق عشق! دستان نیازمند من را نیز بگیر و به جمع شیفته گانت ملحق کن تا من نیز در مسیر نورانی عشق در حلقه ی عشاق قرار گیرم و از هم جواری با تو بر  خود ببالم.

عبد الحمید پور اسد........................................................................................................................

مانع و شانس و ما

در زمانهای قدیم پادشاهی تخته سنگی را در وسط جاده ای قرار داد و برای اینکه عکس العمل مردم را ببیند ،خودش را جایی مخفی کرد .برخی از بازرگانان و ندیمان ثروتمند پادشاه بی تفاوت از کنار تخته سنگ می گذشتند .

بسیاری هم غرولند میکردند که این چه شهری است که نظم ندارد ریا،حاکم این شهر عجب مرد بی عرضه ای است و...با این وجود هیچ کس تخته سنگ را از وسط راه بر نمی داشت. نزدیک غروب یک روستایی که پشتش بار میوه و سبزی بود نزدیک شد.بارش را زمین گذاشت و باهر زحمتی که بود،تخته سنگ را از وسط جاده بر داشت و آن را به کناری گذاشت.

ناگهان کیسه ای را دید که وسط جاده و زیر تخته سنگ قرار داده شده بود .کیسه را باز کرد و داخل آن ،سکه های طلا و یک یادداشت پیداکرد.

پادشاه در آن یادداشت نوشته بود :

هر سد و مانعی میتواند یک شانس برای تغییر در زندگی انسان باشد.

خوب به نظر شما پادشاه ما چه کسی میتونه باشه؟ جز خدا کسی دیگه نمیتونه پادشاه ما باشه.

این مطلب رو اگه به زندگی اطرافیان خودمون تعمیم بدیم میبینیم که اگه کسایی هستند که وضع زندگیشون با ما تفاوت داره (مالی فکری فرهنگی آرامشی....) قطعا اونها همین کار رو کردن . آره ما میگیم بعضی وقتها شانس در خونه آدم میاد .  این کاملا درسته . شانس در خونه همه ما میاد . ولی بعضی ها اون رو راه میدن و بعضی های دیگه به خیال اینکه اشتباه شده اون رو راه نمی دن. یه روز یه حدیثی از امام صادق(ع) شنیدم. امام فرموده بودند . هرگاه چیزی از خدا خواستی باور کن که خدا داد .وفقط تو باید اون رو از پشت در بر داری . و این فاصله زمانی که طول میکشه تا به آرزو های خودمون برسیم همین هستش . زمانی که ما صرف میکنیم تا اون دری رو که خواسته ما پشت اون قرار داره رو پیدا کنیم .

(نقل به مضمون بود)

داستان مانع و شانس رو هم در یک مجله خوندم.

راستی از ساقی خانوم هم خیلی ممنون که به نگارش قبلی من نظر داده بودن . من قرار بود که در مورد نظر ها صحبت کنم و یک نتیجه بگیرم . ولی چون فقط ایشون نظر دادن . منم نظر ایشون رو اینجا منعکس میکنم. و ازشون خیلی خیلی تشکر میکنم.

 

 

مطلب جالبی بود که تا به حال ندیده بودم

در واقع انسانها رو شاید از لحاظی بشه به همون مداد تشبیه کرد . قسمت اصلی وجود ما آدمها همون درون و ذات ماست و ظاهر نیست که به ما معنا میده نه همین لباس زیباست نشان آدمیت

ما هم می تونیم اشتباهاتی رو که در گذشته داشتیم تصحیح کنیم و ازشون درس بگیریم

و سختی هایی رو که انسانها می کشن برای تعالی و برای بهتر شدن به تراشیده شدن تشبیه شده که خیلی جالبه

اما قشنگترینش این بود که روی هر سطحی که قرار می گیری باید اثری از خود به جای بگذاری که مفهوم عمیقی داره

راستی من امروز آپ کردم خوشحال میشم اگه بازم بیاین و نظرتونو بگین

http://kolbekoochik.blogfa.com